شب یلدا

ساخت وبلاگ

.
هر روز بهانه ای...، و هر شب علتی ...
 و این رسم های تو در تویِ توخالی گویی نا تمام است تا همیشه...
دریایی از تجملات... بیابانی از انحراف... 
دنبال چه میگردند؟....
دوست تر دارم این یلدا را به سنگهای آرمیده در تاریکی قبرستان نگاه کنم...خیلی زندگی آنجاست... خیلی انسان آنجاست... خیلی از مردمان فهمیده ی خاموش، آنجا هر روز و شب جمعند و... تا ابد تنهایند. 
از خودم میپرسم، در ورای تقویم و گردش روزگار و ماه و خورشیدها، واقعا فقط امشب شب یلداست؟!...
آخر... تو که میدانی... هر شبم یلدا بود... هر روزم خلاصه ی خورشید ... 
 من بازمانده ای از ناله های ضعیف و بیمار این دنیای بازیچه نیستم! فقط میدانم که هیچ چیز این دنیا برای سینه ی تنگ انسان کافی نیست...
آه...
چه قدر شلوغ میکنند این مردم... چقدر همهمه از صداهاست... چشمانم گرم خواب شده،  و اندک ملاحظه ای در میان شن های سرد این بیابان  نیست...
پدر ...
تو بگو.....
به راستی، 
تنها امشب شب یلداست؟....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
و بی تو جمع جهان هرچه هست، تنهاییست....... یک استکان چای با خدا ......

ما را در سایت یک استکان چای با خدا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mroute66a بازدید : 182 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1400 ساعت: 15:29