یک نامه.....سلام آدم بیچارهای نیستم. ولی پژمردهام. اذیتت کردم. اذیتم کردی. من را حلال کن. نمیخواستم آزار ببینی... رسالت دوست داشتن پروراندن است... ولی تو نخواستی... آدمیزاد فقط به خودش ستم نمیکند.تو درست گفتی شاید... من آدم ارزوهای تماما معنوی تو نبودم. شاید باز هم باید زمانها بگذرد. خودت رفتی.خواستی نباشی تا آرامآرام کمرنگ شوی؟ دلم را شکستی... بارها... خیلی اذیت شدم. تحقیر شدم. نه یک بار... بلکه بارها... نمیتوانم برایت توضیح بدهم. خیلی پیش آمد که خواستم بنویسم برایت. فروخوردم. دیگر همیشه فرو میخورم. صبر کردم. باید صبر کرد. هم برایم خوشی داشتی، هم ناخوشی,نوشتم نوشتی نوشت ...ادامه مطلب